زندگینامه
فردوسی
ابوالقاسم فردوسی در روستای باژ در اطراف توس به دنیا آمد.سال تولد او 329 هجری یا 330هجری است.
نام پدرش مولانا فخرالدین احمد بود.
فردوسی از آغاز جوانی شروع به سرودن داستان های ملی کرد.
قبل از فردوسی شاعر دیگری به نام دقیقی شروع به سرودن افسانه ها و حماسه های ملی ایران کرده بود که متاسفانه به دست غلامش کشته می شود و کار او ناتمام می ماند.
وقتی فردوسی از کار و سرنوشت دقیقی آگاه شد علاقه پیدا کرد که خود این کار را انجام دهد.
یکی از دوستان فردوسی کتابی به نام شاهنامه ی ابومنصوری به او می دهد و فردوسی از روی این کتاب ،قصه های آن را به شعر درمی آورد.
فردوسی در این زمان 36 سال داشت.
زمانی که فردوسی شاهنامه را تمام کرد به او پیشنهاد دادند که کتاب خود را به سلطان محمود غزنوی ،شاه ایران اهدا کند.
فردوسی نیز کتابش را به محمود غزنوی اهدا می کند.
اما چون مذهب سلطان محمود سنی بود و فردوسی شیعه مذهب بود این امر باعث ناراحتی سلطان محمود از فردوسی شد.
شاه فردوسی را به مرگ محکوم کرد و فردوسی از خراسان به مازندران رفت.
فردوسی بعد از مدتی به توس بازگشت و سلطان محمود نیز برای عذر خواهی و قدر دانی از او هدیه ای فرستاد.
اما زمانی که هدیه ی سلطان محمود را آوردند فردوسی فوت کرده بود و دخترش با آن هدیه کاروانسرائی ساخت تا نام فردوسی زنده بماند.
قبر فردوسی در شهر توس قرار دارد.
فردوسی در سال 411 هجری و در 83 سالگی درگذشت
موضوعات مرتبط: انسان های موفق دانشمندان و... ، ،
برچسبها:
تهیه کننده : علی جرکانی....دبیرستان نمونه دولتی شهید احمد فروغی
عکسی از ابو علی سینا:
فیلمی در باره ابو علی سینا:
زندگینامه:
ابو علی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام(Avicenna) و با لقب "امیر پزشکان" شناخته شده است، در ماه صفر از سال 370 هجری قمری در شهر بخارا به دنیا آمد.
این حکیم بزرگ که بعدها موثرترین چهره در علم و فلسفه جهان اسلامی شد و القابی مانند شیخ الرئیس، حجة الحق و شرف الملک به او دادند، از آغاز کودکی استعداد و شایستگی عجیبی در فرا گرفتن علوم مختلف داشت.
و از آنجا که پدرش عبدالله سخت در تعلیم و تربیت او می کوشید و خانه او محل ملاقات دانشمندان دور و نزدیک بود، ابن سینا تا ده سالگی تمام قرآن و صرف و نحو را آموخت و آنگاه به فرا گرفتن منطق و ریاضیات پرداخت. استاد وی در علم ریاضیات "ابو عبدالله ناتلی" بود.
پس از آن نزد "ابو سهیل مسیحی" به یادگیری طبیعیات و مابعدالطبیعه و علم طب مشغول شد.
در شانزده سالگی در همه علوم زمان خود استاد بود؛ جز در مابعدالطبیعه؛ آن هم به صورتی که در متافیزیک ارسطو آمده بود و با آنکه چهل بار تمام این کتاب را مطالعه کرده بود، نمی توانست آن را بفهمد.
تا این که به شرح فارابی بر این کتاب دست یافت و توانست مسائل دشوار آن را درک کند.
هنگامی که ابن سینا به هجده سالگی رسید، دیگر احتیاج به خواندن و فراگیری هیچ علمی نداشت؛ چرا که همه علوم را فرا گرفته بود و تنها لازم بود تا فهم خود را لحاظ عمق افزایش دهد تا آموخته های خود را بهتر درک کند.
در اواخر عمر خود یکبار به شاگرد مورد توجه خویش، جوزانی گفت که در تمام مدت عمر، چیزی بیش از آنچه که در هجده سالگی می دانسته، نیاموخته است.
مهارت ابن سینا در علم پزشکی و توانایی وی در معالجه حاکم آن زمان، موجب شد تا مورد محبت حاکم واقع شده و در دربار، موقعیت بسیار خوبی داشته باشد.
ولی به سبب آشفتگی اوضاع سیاسی در ماوراء النهر ، زندگی بر ابن سینا در زادگاهش دشوار شد و او ناچار بخارا را به مقصد جرجانیه و سپس گرگان ترک گفت.
در سال 403هجری قمری، پس از پشت سر گذاشتن سختیها و مشکلات بزرگی که در این سفر با آن ها مواجه شد و حتی چند تن از دوستانش را در میان راه از دست داد، از کویر شمال خراسان عبور کرد.
بنا به گفته منابع معتبر، ابن سینا در این سفر با عارف و شاعر مشهور "ابو سعید ابوالخیر" ملاقات کرد.
وی آرزو داشت که "قابوس بن وشمگیر" را که حامی نامدار علم و ادب بود، در جرجان ببیند؛ ولی هنگامی که به جرجان رسید، قابوس بن وشمگیر از دنیا رفته بود.
چون از این حادثه دلشکسته شد، مدت چندین سال در دهکده ای عزلت گزید. سپس در فاصله سال 405و 406 هجری قمری به ری رفت.
در این هنگام آل بویه بر ایران فرمانروایی داشتند و افرادی از این خاندان در ایالات مختلف حکومت می کردند. ابن سینا مدتی در دربار فخرالدوله در ری درنگ کرد و سپس از آنجا برای دیدار یکی دیگر از فرمانروایان این خاندان، شمس الدوله به جانب همدان به راه اقتاد.
این سفر برای ابن سینا بخت بلندی داشت؛ چرا که پس از رسیدن وی به همدان، او را برای درمان امیر شمس الدوله که بیمار شده بود و تمامی پزشکان از معالجه وی ناتوان بودند، دعوت کردند.
موضوعات مرتبط: انسان های موفق دانشمندان و... ، ،
برچسبها:
زندگی نامه و داستان های جبران خلیخ جبران
تهیه کننده : علی جرکانی....دبیرستان نمونه دولتی شهید احمد فروغی
زندگینامه جبران خلیل جبران
"جبران خليل جبران" در ششم ژانویهي سال ۱۸۸۳، در خانوادهای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در "البشری"، ناحیهای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد.
مادرش "کامله رحمه" زنی هنرمند بود كه در سی سالگي، جبران را از شوهر سوم خود، "خلیل جبران" به دنیا آورد. شوهرش مردی بیمسئولیت بود و خانواده را به گرداب تهيدستي کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام "پیتر"، شش سال بزرگتر از خود و دو خواهر کوچکتر به نامهای "ماریانه" و "سلطانه" داشت که در همهي زندگي به آنها وابسته بود. از آنجا که جبران در تهيدستي بزرگ شد، از دانش رسمی بیبهره ماند و آموزش هایش محدود به ديدارهاي منظم با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبانهای سوری و عربی آشنا کرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به دليل پرداخت نكردن مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی، همهي اموالشان را گرفت و خانواده را آواره کرد.
سرانجام مادر جبران برآن شد تا با خانوادهاش به آمریکا کوچ کند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش، لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ساکن شد.پدر بدخوي جبران كه در آن زمان از زندان آزاد شده بود، مخالف سفر به آمریکا بود، در نتیجه همان جا در لبنان ماند و به خانوادهي خود نپيوست. جبران در "بوستون" به مدرسه رفت و هوش و ذکاوت بالایی را از خود نشان داد و در دوازده سالگی، یادگیری زبان انگلیسی را آغاز کرد.
اواخر سال 1896 بود که "دینسون هاوس"، بنيادگزار مرکز هنری "بوستون" به كمك یکی از دوستانش با جبران آشنا شد و از او خواست که وارد مرکز آفرينشهاي هنری او شود. ولي جبران یک سال پس از آن به زادگاه خود در لبنان بازگشت، تا دانشآموختگي را به زبان عربی در کشورش ادامه دهد. وي در آنجا به دبیرستان رفت و آغاز به خواندن دانش اخلاق و مذهب کرد.
جبران در آمریکا به نگارگری پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهای عالی در پاریس شد و به مدت سه سال زیر نظر تندیسگر سرشناس، "اگوست رودن" درس خواند. رودن برای جبران، آیندهي درخشان و تابناکی را پیشبینی نمود. زنان دیگری نیز در آينده وارد زندگی جبران شدند که از همه مهمتر، ميتوان به خانم "مری هسکل" و "شارلوت تیلر" اشاره نمود. این دو زن، بويژه خانم "هسکل"، شاید بیشترین كارآيي را در زندگی فرهنگی، هنری و حتی اقتصادی جبران داشتهاند.
جبران در سال ۱۸۹۸ وارد بیروت شد و به "مدرسه الحکمه" رفت. وي در این دوره، کتاب مقدس را به زبان عربی خواند و با دوستش "یوسف حواییک"، نشريهاي به نام "المناره" منتشر کرد که حاوی نوشتههای آن دو و نقاشیهای جبران بود.
وي در نوزده سالگی، دوباره راهی "بوستون" شد و پیوند عاطفی شدیدی با یک دختر سراينده به نام "ژوزفین پی بادی" که دارايي سرشاری از ذوق و فرهنگ داشت، پیدا کرد، ولي در همان زمان بود که مادر، خواهر و برادر ناتنیاش بر اثر بیماری سل از دنیا رفتند.
"ماری هسکل"، مدير مدارس بوستون بود که مسئوليت پشتيباني از جبران را پذيرفت و او را دوباره راهی مدرسه کرد. جبران از همان زمان نوجوانی، به میدان هنر و شعر و نویسندگی گام نهاد. در پانزده سالگی، مدیر گاهنامهي "الحقیقة" شد و در شانزده سالگی، نخستین سرودهي او در روزنامهي "جبل" به چاپ رسيد و در هفده سالگی، چهرهي بزرگانی چون "عطار" و "ابن سینا" و "ابن خلدون" و برخی دیگر از حکما و نویسندگان پیشین را نقش كرد. او پس از پایان دانش آموختگي رسمی خود، برای تکمیل هنر نقاشی به پاریس رفت و طی دو سال سكونت در فرانسه، افزون بر آشنایی با مكتبهاي گوناگون هنر نقاشی، کتابی با عنوان "الارواح المتمردة" (روانهای سرکش) نوشت و در "بیروت" به چاپ رساند.
جبران در سال 1905، چكيدهاي از نوشتارهاي خود را در مورد موسیقی در روزنامه "المهاجیر" چاپ کرد. پس از آن، مجموعهای از سرودههاي خود را در کتابی عربی زبان با عنوان "گریه، خنده و توفان ها" منتشر نمود که این کتاب به تازگي با نام "رویا (منظره)، توفان و محبوب" به زبان انگلیسی برگردان شده است.
در سال 1906، جبران، کتاب "spirit Brides" خود را که دربرگيرندهي داستانهای کوتاه بود، به چاپ رساند و یک سال پس از آن، دومین سری از همین مجموعه را با عنوان "spirits Rebellious" در دسترس خوانندگانش قرار داد. او كه در این زمان در پاریس سرگرم یادگیری نقاشی بود، پس از چند سال آموزش در فرانسه، دوباره به بوستون سفر کرد.
جبران در سي و پنج سالگی، نخستين کتاب انگلیسی زبان خود را به پایان رساند و با نام "مرد دیوانه" در دسترس جانبداران خود نهاد.
زماني كه اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بیماری مادر به او رسید، به میهن بازگشت و پس از دو سال سكونت در ميهن، باز سفری به پاریس کرد تا از هنرمندان آن سرزمين، بويژه "رودن"، لطائف فنون صورتگری را بیاموزد. "رودن"، كه سروده و نقاشی را در جبران به کمال یافت، او را با "ویلیام بلیک"، سراينده و نقاش انگلیس در قرن هجدهم بیشتر آشنا کرد و نام "ویلیام بلیک قرن" را بر جبران خليل جبران نهاد.
موضوعات مرتبط: انسان های موفق دانشمندان و... ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.